نمونه‏هايى از اخلاق پيامبر (ص)

در سيره عملى پيامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نيك و زيبا وجوددارد كه هر كدام نشانگر قطره‏اى از اقيانوس عظيم حسن خلق آن‏حضرت است، همان گونه كه خداوند با تعبير «و انك لعلى خلق‏عظيم; و همانا تو اخلاق عظيم و برجسته‏اى دارى‏» به اين مطلب‏اشاره فرموده است.

نظر شما را به چند نمونه از آن‏ها جلب‏مى‏كنيم: 1- عدى بن حاتم مى‏گويد: «هنگامى كه خواهرم سفانه به اسارت‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گريختم، پس از مدتى خواهرم‏با كمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد اين كه‏گريخته‏ام و او را تنها گذاشتم سرزنش كرد، عذرخواهى كردم، پس‏از چند روزى از او كه بانويى خردمند و هوشيار بود، پرسيدم:«اين مرد (پيامبر اسلام) را چگونه ديدى؟» گفت: «سوگند به‏خدا او را رادمردى شكوهمند يافتم، سزاوار است كه به اوبپيوندى كه در اين صورت به جهانى از عزت و عظمت پيوسته‏اى‏».

با خود گفتم به راستى كه نظريه صحيح همين است، به عنوان پذيرش‏اسلام، به مدينه سفر كردم، پيامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به‏محضرش رسيدم، سلام كردم، جواب سلامم را داد و پرسيد:كيستى؟ عرض كردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به‏سوى خانه‏اش برد، در مسير راه با اين كه مرا به خانه مى‏برد،بانويى سالخورده و مستضعف با او ديدار كرد، اظهار نياز نمود،پيامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف كرد و آن بانو را درمورد تامين نيازهايش راهنمايى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا اين شخص پادشاه نيست.»

سپس از آن جا گذشتيم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پيامبر (ص) از من استقبال وپذيرايى گرمى نمود، زيراندازى كه از ليف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشين. گفتم: بلكه شما بر آن‏بنشينيد. فرمود: نه، شما بر آن بنشين، خود آن حضرت بر روى‏زمين نشست، با خود گفتم: اين نيز نشانه ديگر كه آن حضرت،پادشاه نيست. سپس مطلبى از دينم را كه راز پوشيده بود بيان‏فرمود، دريافتم كه او بر رازها آگاهى دارد، و فهميدم كه‏پيامبر مرسل مى‏باشد، بيانات و پيشگوييها و مهربانى‏هايش مراشيفته‏اش كرده و همانجا مسلمان شدم.»



تاريخ : 19 دی 1395برچسب:, | 10:47 | نويسنده : محمد کرامتی نژاد |

امام در آینه امام

امام رضا


هیچ شکی نیست که اگر معرفت آدمی نسبت به خداوند متعال یا نمایندگان او به هر میزان بیشتر و عمیق تر شود، اطاعت و سرسپردگی او نسبت به دستورات دینی فزونی می یابد و نیز خشنودی درون آدمی از دینداری خود افزایش می یابد.علاوه بر آنکه این افزایش معرفت گره گشای پاره ای از مسائل اعتقادی خواهد بود
.

خوشبختانه حدیثی طولانی و با مضامین عالی از حضرت امام رضا (علیه السلام) در جلد اول کتاب اصول کافی، صفحات 198 تا 203، نقل شده است که بیانگر عظمت والای امامت و صفات ارجمند شخص امام است و در ضمن پاسخگوی انحرافی که پس از رحلت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) در میان امت اسلام به وقوع پیوست و خود آبشخور انحرافات و ضلالت های بسیاری شد.

در این مقاله  فرازهایی از این روایت نورانی را که عبارات و معارف عالی آن آدمی را مطمئن به صدور آن از جانب اهل بیت (علیهم السلام) می کند به نظاره می نشینیم همراه با کمی توضیح.

 



تاريخ : 19 دی 1395برچسب:, | 10:47 | نويسنده : محمد کرامتی نژاد |

رحلت پیامبر اکرم و شهادت امام حسن (ع) تسلیت باد

رحلت پیامبر اکرم

سیاه پوش بیست وهشتمین روز صفر، شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه می گریم.

مردی از دنیا می رود که دنیا، چشم انتظارش بود تا بیاید و دایره نبوت را در افق باز چشم هایش، به پایان برساند؛ مردی که دنیا چشم انتظارش نشست تا نقطه بگذارد بر انتهای سطر پیامبری و نامه رسالت را مُهر بنگارد با نقش نگین خاتمیت.

مردی از دنیا می رود که آخرت را همچون پنجره ای دیگر بر نگاه های بشر گشود، تا بنگرند، تا بدانند که ساحل نشینان دنیا را روزنه ای هست که می تواند به دریای آخرت برساندشان؛ مردی که دنیا و آخرت را همچون دو چشم در کنارهم، همچون دو بال برای یک پرنده به تصویر کشید؛ مردی که دست های دنیا و آخرت را در دست هم گذاشت. 

در سوگ شهادت امام حسن (علیه السلام )  

دهانِ هر پنجره‏اى كه امروز باز شود، رو به هواى مسموم كینه است و دهان هر غزل كه باز شود، از طعم گس مصیبت حكایت مى‏كند.

شهادت امام حسن (ع)

لحظه‏ هاى غریبى است كه دنیا با این همه اندوه، در قاب چشم ‏ها نشسته است.

كجاست مرهمى شفابخش براى زهرى كه در این ثانیه ‏ها رخنه كرده است.

مدینه با نخل‏هاى دل‏سوخته‏اش كه ریشه در آهِ امروز دارند، مرثیه‏اى مجسم است. چقدر قشنگ گفته ‏اند كه «ماتم ‏ها به اندازه مهربانى آدم‏ ها وسیع می ‏شوند».

اینك نگاه می ‏كنم به سمت كریمانه‏ترین نام و گوش ه‏اى از رنج‏هاى بی ‏كرانه زمین كه در «بقیع» جمع شده است.

مرواریدهاى كرامت در مدینه رسول، شیفتگی ‏هاى ماندگاری ‏اند كه مجتباى خاندان نبوت بر جا گذاشته است.

كاش خورشیدِ امروز با این عقربك‏هاى زهردار ساعت‏ها بیدار نمی ‏شدند!

كاش شبانه‏ترین حزن براى آوردن جگرخراش‏ترین صحنه، در نمی ‏زد!

كاش همسر، این همه دشمن نمی ‏شد!



تاريخ : 19 دی 1395برچسب:, | 10:47 | نويسنده : محمد کرامتی نژاد |